goohardasht.com/pesarekhoob123456
خیلی طول کشید تا توانستم بفهمم از کجا آمده. شهریار کوچولو که مدام مرا سوال پیچ میکرد خودش انگار هیچ وقت سوالهای مرا نمیشنید. فقط چیزهایی که جسته گریخته از دهنش میپرید کم کم همه چیز را به من آشکار کرد. مثلا اول بار که هواپیمای مرا دید ازم پرسید:
-این چیز چیه؟
-این �چیز� نیست: این پرواز میکنه. هواپیماست. هواپیمای منه.
و از این که بهاش میفهماندم من کسیام که پرواز میکنم به خود میبالیدم.
حیرت زده گفت: -چی؟ تو از آسمان افتادی؟
با غرور گفتم: -آره.
گفت: -اوه، این دیگه خیلی عجیبه!
و چنان قهقههی ملوسی سر داد که مرا حسابی از جا در برد. راستش من دلم میخواهد دیگران گرفتاریهایم را جدی بگیرند.
خندههایش را که کرد گفت: -خب، پس تو هم از آسمان میآی! اهل کدوم سیارهای؟...
دوست کوچولوی من دوباره غش غش خنده را سر داد:
-مگر کجا میتونه بروه؟
-خدا میدوند. راستِ شکمشو میگیره و میره...
-بذار بره...، خونهی من اونقدر کوچیکه!
و شاید با یک خرده اندوه در آمد که:
-یهراست هم که بگیره بره جای دوری نمیره...
به امید اینکه رو لب همه گل خنده رو ببینم و تو دل همه غنچه شادی
کودکی من ، کودکی تو ، کودکی ما ...
8672 بازدید
2 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
7 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian